کشورهای منطقه بعد از حافظ، خیام و رودکی، مدعی حکیم توس شدند!
یوسف بینا - شهرآرا
کشورهای منطقه بعد از حافظ، خیام و رودکی، مدعی حکیم توس شدند! ادعای تعلق فردوسی به همسایگان واهی است
وقتی تجاوزی به حریمی انجام شود، شاید نخستین واکنش «عصبانیت» باشد که البته در این مورد نباید فرد عصبانی را سرزنش کرد؛ اما روشن است که فقط «عصبانیت» کافی نیست و باید پس از درک ژرفای واقعه یا فاجعه، به رفع آن یعنی «دفاع» از حریمی که به آن تجاوز شده است برخاست. این حریم در نگاهی گسترده، گاه می‌تواند مرزهای سیاسی یک کشور باشد و گاه می‌تواند مرزهای فرهنگی یک ملت. تجاوز هم شکل‌های مختلفی دارد؛ گاهی غصب بخش‌هایی از خاک سرزمینی یک کشور است و گاهی دست‌اندازی به میراث و ارزش‌های فرهنگی یک ملت. اما لازمه «دفاع» در برابر «تجاوز»، آگاهی همه‌جانبه از آن تجاوز است؛ حتی اگر این آگاهی «عصبانیت» را به همراه داشته باشد. ضرورت این آگاهی همه‌جانبه وقتی بیشتر می‌شود که تجاوز انجام‌شده به میراث و ارزش‌های فرهنگی یک ملت باشد. اینجاست که باید چشم‌هایمان را بازتر کنیم تا دفاعی هوشمندانه‌تر داشته باشیم و حتی در مواردی که کوتاهی داشته‌ایم، به جبران مافات بپردازیم.
امروزه که کشورمان در جنبه‌های گوناگون شاهد شادی‌های مردم در پرتو پیروزی‌های درخشان است، جا دارد از برخی مشکلاتی که مدت‌هاست ملت ما را تهدید می‌کرده است و اکنون نیز این تهدیدها به قوت خود باقی است، غافل نباشیم. یکی از این تهدیدها که البته شاید نتیجه کم‌کاری‌ها و غفلت‌های خودمان در حوزه‌های فرهنگی باشد،
به غارت بردن نام و میراث مفاخر فرهنگی ایران از سوی کشورهای ریز و درشت همسایه است. جالب است که بر سر برخی از این مفاخر بزرگ ایرانی، نه یک کشور، بلکه دو کشور دیگر با هم دعوا دارند! از دعوای افغانستان و ترکیه بر سر مولانا بگیرید تا مصادره بزرگان ایرانی دیگری همچون ابن‌سینا، خوارزمی، ابوسعید ابوالخیر، نظامی، هدایت و ... اگر چه برخی بازی‌های سیاسی رایج در سطح جهان باعث به‌وجود‌آمدن چنین ادعاهایی شده است، اما می‌توانیم بگوییم مرزبندی‌های معاصر بین کشورها و تغییر مرزهای تاریخی، بر آتش برخی از این ادعاها دامن زده است؛ اگر چه همه می‌دانند مرزهای سیاسی کشور ایران در گذشته از کجا تا کجا بوده است و باز همه می‌دانند که مرزهای فرهنگی قوم ایرانی بسیار فراتر از مرزهای سیاسی، از غرب چین تا شرق اروپا و شمال آفریقا گستردگی داشته است و هنوز هم می‌توان آثار این فرهنگ جهان‌گیر را در جای‌جای دنیا،
به ویژه در نیمه شرقی جهان بشریت مشاهده کرد.
این گفته‌ها البته حقایقی است که تنها به دلیل
«ایرانی» بودن نباید به آن‌ها اعتراف کرد؛ بلکه مطالعه دقیق تاریخ فرهنگ بشریت، این ادعا را اثبات می‌کند. کافی است به پژوهش‌های شرق‌شناسان اروپایی و امریکایی مراجعه کنید و سخنان آن‌ها را درباره ژرفا و گستردگی فرهنگ ایرانی در جهان بخوانید.
آنچه این روزها اهالی فرهنگ این مرز و بوم را آزرده‌خاطر و گاه عصبانی می‌کند، مصادره بخش‌های درخشانی از این فرهنگ توسط کشورهای کوچک و بزرگ منطقه است که خود تا چندی پیش، جزو سرزمین‌های ایرانی به شمار می‌آمده‌اند و برخی از این کشورهای مدعی، عمری حدود دو‌دهه‌ای دارند و می‌خواهند عناصری
چندصد ساله از میراث و مفاخر فرهنگی ملتی هفت‌هزارساله را مصادره کنند!
این مصادره‌‌ها اگر چه هیچ‌کدام تحمل‌کردنی نیستند، اما وقتی کشوری بخواهد «ایرانی‌ترین شاعر» و «سراینده حماسه ملی ایران» را مصادره کند، شاید عجیب‌ترین و البته بی‌شرمانه‌ترین اقدام را در تاریخ فرهنگ جهان انجام داده باشد. باورش سخت است، ولی باید باور کنید که کشوری
به جز ایران، مدعی مالکیت نام «فردوسی» است و متأسفانه سازمان بین‌المللی یونسکو نیز به این ادعای نابخردانه و بی‌شرمانه توجه نشان داده است.
داستان از آنجا آغاز شد که ایران به سازمان یونسکو پیشنهاد راه‌اندازی «جایزه فردوسی» را داد و یونسکو نیز با این دلیل که کشور دیگری درباره فردوسی ادعا دارد، این پیشنهاد ایران را نپذیرفت.
اسحاق اصلاحی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در این‌باره گفته است: «همان طور که می‌دانید، پیشنهاد راه‌اندازی جایزه فردوسی از سوی ایران با همکاری کتابخانه ملی‌، کمیسیون ملی یونسکو و نهاد ریاست جمهوری به سازمان جهانی یونسکو ارائه شد، اما به دلیل ادعای کشوری دیگر درباره فردوسی، سازمان جهانی یونسکو از تصویب راه‌اندازی این جایزه جهانی خودداری کرد تا موضوع محل اختلاف را بررسی کند... یونسکو تا زمانی که بر سر مواردی اختلاف هست، پیشنهاد یا تصمیمی را از تصویب نمی‌گذراند... بهتر است در این‌باره که کدام کشور درباره فردوسی ادعا دارد، چیزی از زبان من نشنوید، اما همان طور که می‌دانید، غیر از سعدی و حافظ و خیام، دیگر مشاهیر و مفاخر فرهنگی ایران مورد ادعای کشورهای مختلف منطقه هستند و ما معتقدیم که مفاخر و شاعران بزرگی مانند فردوسی،‌ مولانا، حافظ‌ و دیگر اندیشمندان ایرانی متعلق به بشریت هستند و در تمدن جهانی نقشه بسزایی داشته‌اند...»
بله؛ ما هم می‌دانیم که شاعرانی همانند فردوسی، خیام، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ جایگاهی جهانی دارند، اما این را هم می‌دانیم که در هیچ شرایطی نباید شناسنامه ایرانی این مفاخر را باطل و شناسنامه‌ای جعلی برای آن‌ها صادر کرد؛ کاری که اگر چه طرح آن خنده‌دار به نظر برسد، اما اگر روزی بیاید که این ماجرا از حد طرح موضوع به تصویب در یونسکو برسد، آن خنده تلخ به زهر می‌نشیند.
اگرچه نفس این گونه ادعاها، بی‌شرمی مدعی‌ها را نشان می‌دهد، اما سوی دیگر ماجرا نیز درخور تأمل است. وقتی اهالی آسیای میانه «ابن‌سینا» را فیلسوفی هم‌وطن خود نامیدند، وقتی نام «خوارزمی» ریاضی‌دان مطرح ایرانی را در اروپا به نام الخوارزمی تغییر دادند و او را به عنوان یک دانشمند عرب معرفی کردند، وقتی ادعا کردند «مولانا» ترک بوده است و جهانیان پذیرفتند، وقتی کشور ترکمنستان مقبره‌ای برای «ابوسعید ابوالخیر» ساخت و این عارف بزرگ ایرانی را به عنوان یک عارف ترکمن معرفی کرد، وقتی گفتند «نظامی» شاعر بزرگ آذربایجان است و برایش فیلم‌های تاریخی ساختند، وقتی به «صادق هدایت» در یک نشریه علمی فرانسوی‌زبان لقب نویسنده بزرگ عرب دادند و وقتی خیلی کارهای دیگر کردند و ما بی‌خیال بودیم و احیانا می‌گفتیم «چه اشکالی دارد»، شاید به این فکر نکرده بودیم که روزی بخواهند برای «ایرانی‌ترین شاعر ایران» شناسنامه جعلی غیرایرانی صادر کنند و ما هنوز هم در خواب غفلت باشیم.
*توجه به چنین ادعاهایی، شأن علمی یونسکو را زیرسؤال می‌برد
مصطفی انتظاری هروی - مدیرکل فرهنگ و ارشاد خراسان رضوی از شنیدن خبر مخالفت با راه‌اندازی جایزه فردوسی به دلیل ادعای کشور دیگری درباره فارسی‌ترین شاعر جهان، ابراز شگفتی کرد و پیگیری این اداره‌کل برای اثبات دروغین‌بودن چنین ادعایی را وعده داد.
سعید سرابی در گفتگو با شهرآرا، با تاکید بر اینکه توجه یونسکو به چنین ادعایی، شأن جهانی و علمی آن را زیرسوال می‌برد، گفت: اگر ترکیه مدعی مولوی شد یا تاجیکستان پیگیر ثبت نوروز به نام خودش بود، می‌توانستند به دلیل اشتراکاتی ادعای خود را طرح کنند اما در مورد فردوسی هیچ‌گونه اشتراک جغرافیایی با هیچ کشوری وجود ندارد. او البته قدرت چانه‌زنی ایران در یونسکو را بیشتر از کشورهای احتمالی مدعی ارزیابی کرد و اظهار داشت: بی‌تردید میراث فرهنگی و نماینده ایران در یونسکو این موضوع را پیگیری می‌کند اما اداره کل ارشاد خراسان‌رضوی نیز وظیفه خود می‌داند که از طریق انجمن مفاخر خراسان و استفاده از اطلاعات و پیوست فرهنگی فردوسی، اطلاعات خود را در اختیار سازمان‌های درخواست‌کننده قرار دهد.او ادامه داد: بعید می‌دانم کشور دیگری به خودش جرئت بدهد چنین موضوعی را مطرح کند؛ به خصوص که تاجیک‌ها و افغان‌ها حتی از فارسی به‌عنوان زبان رسمی خود یاد نمی‌کنند.
جواد آرین‌منش، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم و هشتم و مدیرکل اسبق فرهنگ و ارشاد خراسان نیز از چنین موضوعی ابراز بی‌اطلاعی کرد و گفت: از قبل هم در مجلس به بی‌توجهی مسئولان فرهنگی درخصوص ثبت‌نکردن مفاخر کشور اعتراض داشتیم و حالا همین کم‌کاری‌ها باعث طرح ادعاهای واهی بیگانگان شده است.
او ادامه داد: البته بعید است کشوری بتواند مستنداتی درباره وابستگی فردوسی به خودش ارائه دهد، اما مسئولان فرهنگی باید با حساسیت بیشتری به مفاخر به‌ویژه مفاخر خراسانی توجه کنند تا ما در چنین شرایطی قرار نگیریم و واکنش‌های انفعالی نداشته باشیم.او درباره اینکه چه کشوری ممکن است چنین ادعایی را طرح کند، نیز اظهار داشت: احتمالا در حوزه کشورهای فارسی‌زبان قرار دارد و این اتفاق نشان از علاقه آن‌ها به فردوسی است اما علاقه‌ اقوام مختلف به فردوسی نباید به تحت‌الشعاع قرارگرفتن تاریخ ادبی بینجامد.