پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

بررسیهای تاریخی نشاندهنده شکلگیری و تداوم تمدن در منطقه توس است

 ویژه نامه قصه ی توس -روزنامه خراسان

رجبعلی لباف خانیکی در حوزه فعالیت های باستان شناسی و کاوش های تاریخی دست کم در خراسان نامی آشناست. ایشان سال ها در سازمان میراث فرهنگی به عنوان کارشناس و کاوشگر خدمات ارزشمندی داشته است و اطلاعات و آگاهی های وی از حوزه های تاریخی و تپه ها و محوطه های باستانی و آثار و بناهای فرهنگی نتیجه سال ها تلاش بی وقفه در حوزه میراث فرهنگی است. لباف در روز سفر مقام معظم رهبری به توس به عنوان راهنما دعوت شد و همگام و همپا با رهبر انقلاب به پرسش های معظم له پاسخ می گفت. در این گفت وگو ابتدا به اعتبار کاوش های ایشان در منطقه توس از اهمیت این سرزمین پرسیدیم و در انتها پرسش هایی از روز سفر رهبری به توس مطرح شد.

اهمیت توس در طول تاریخ را از چه زمانی باید جست وجو کرد و یافته های تاریخی توس را چگونه معرفی می کنند؟

شاید بتوان به صراحت گفت که حیات فرهنگی - تمدنی خراسان مدیون کوه ها و دره های آن است و شگفت این که تاریخ ایران هم کاملا وابستگی به این کوه ها و دره ها دارد. اگر دره های بینالود و هزار مسجد وجود نداشت تا مدخل ورود به ایران باشد، شاید نه شاهد آبادی ایران بودیم و نه ویرانگری ایران. چون از راه همین دره ها هم اقوام متمدنی به ایران آمدند و هم از ایران رفتند و به فرهنگ بشری خدمت کردند. از طرفی هم مهاجمانی که از طرف مشرق و شمال شرق حمله می کردند از طریق همین دره ها می آمدند. این دره ها یک مزیت دیگر هم دارد و آن وجود رودها و زمین های آبرفتی و در نتیجه مناطق حاصلخیز است که ما به عنوان دشت می شناسیم. یکی از این دشت های مهم و پربرکت دشت مشهد یا توس است، دشتی که به برکت کشف رود همیشه آبادان بوده و نقطه های فرهنگی - تمدنی خاصی در آن شکل گرفته و توسعه پیدا کرده است. بر اساس پژوهش های دیرین شناسی مشخص شده است که نخستین ابزار دست ساخته بشر در کنار همین کشف رود پیدا شده است و این کاملا از نظر محافل علمی پذیرفته شده و مقالات علمی زیادی هم درباره آن نوشته شده است و شواهد آن هم در موزه ایران باستان وجود دارد. از این نکته که بگذریم، محوطه های تاریخی، غارها و مواردی از این قبیل مصداق سخن ماست. نکته مهم این است که در این دشت وسیع، حوالی توس بیشتر مورد توجه این اقوام متمدن بوده است.

همین توس فعلی؟

توس فعلی و تابران قدیم. ما می دانیم که در صدر اسلام توس به یک منطقه اطلاق می شد نه یک نقطه و شهر. البته فردوسی از توس به عنوان «شهر» یاد کرده است ولی یا باید بپذیریم که آن شهر دوران حیاتش را تا دوران فردوسی تمام کرده است و یا وجود خارجی نداشته است، بنابراین منظور ما منطقه توس است شامل ۴ شهر: نوغان، تابران، رادکان و تروغبذ (یعنی طرقبه - شاندیز فعلی). هر کدام از این شهرها که بزرگتر می شدند، نام توس را بر خود می گذاشتند. مثلا نوغان در ابتدای قرون اولیه اسلام از وسعت و رونق خوبی برخوردار شد که به آن «توس» می گفتند و یا تابران که از قرن پنجم - ششم هجری رو به آبادانی گذاشت به ویژه با حضور شخصیت هایی مثل فردوسی، توس به آن اطلاق شد و تا کنون همین نام بر روی این منطقه مانده است. با بررسی دوره های کهن در اطراف توس آثاری می یابیم که نشان دهنده شکل گیری و تداوم تمدن در آن دوره بوده است. در همین مجاور آرامگاه فردوسی روستایی به نام باقرآباد داریم که درست در وسط آن یک تپه باستانی عظیم داشتیم که در حال حاضر فقط هسته مرکزی آن باقی مانده است و بقیه تسطیح شده و از بین رفته است. شواهد آن بدون اغراق نشان دهنده زیستگاه شهری متعلق به دوره برنز بوده است یعنی هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد و یا در رادکان یک تپه مهمی داریم به نام قیاس آباد که نزدیک برج رادکان است و در بررسی های باستان شناسی قدمت آن را به دوران مس (پنجم پیش از میلاد) تخمین زده اندو هم چنین تقریبا در دوازده کیلومتری شمال توس یک محوطه وسیع باستانی داریم که می شود این فرض علمی را مطرح کرد که اگر توس قدیم شهری بوده همین منطقه بوده است. آثار دیگری هم هست که کلام را طولانی می کند و از ذکر آن می گذریم این ها نشان می دهد تا پایان دوره تاریخی یعنی دوره ساسانی این نقطه از عظمت زیادی برخوردار بوده است. شاید همین مسئله موجب شده است دهقانانی مثل فردوسی و دقیقی یک زندگی نسبتا مرفهی داشته باشند و فرصتی بیابند که حاصل آن امثال شاهنامه بوده است.

آیا در آن زمان شهرهای مشابهی در این حوالی بوده است؟

از قرن سوم و چهارم هجری که تاریخ داریم و مشخصات شهرها نوشته شده است نام هایی مثل نیشابور هم مطرح می شود. ذکر این نکته هم لازم است که در آن طرف هزار مسجد - در جنوب ترکمنستان - که از یکصد سال قبل متعلق به ایران بود، زیستگاه هایی داشتیم که مراودات فرهنگی بین دشت مشهد و آن جا وجود داشته است. شاید بشود شهرهای توس را با مناطق جنوب ترکمنستان هم مقایسه کرد. از دوره تیموری هم که مشهد رو به آبادانی نهاد. نکته دیگر این که توس در آن زمان جزو اقمار نیشابور بود. نیشابور یکی از ۴ ربع - با فتحه راء - خراسان بود. ربع یعنی سرزمین و بخش. توس در زمان ایلخانان مغول بعد از ویرانی نیشابور و مرو و... یک رشد قارچ گونه ای کرد و چون تعرض به مشهد ممنوع بود از سال ۶۴۰ هجری که ابتدا هرات را بازسازی کردند تا قابل سکونت شود، توس را هم بازسازی کردند و یکی از مغول ها متولی بازسازی توس شد که دست به اقداماتی زد که همین حصار توس باید متعلق به این زمان باشد.

محوطه ای که قبل از هارونیه وجود دارد مربوط به چه زمانی است؟

آن جا مسجدی بوده است احتمالا مربوط به دوره سامانی و غزنوی که در دوره ایلخانی هم مرمت شده است و بخشی از آن هم در این زمان به مدرسه تبدیل شد. در زمان ایلخانان مغول یعنی اواسط قرن هفتم توس به مرکز خراسان تبدیل شد که البته زمانی نپایید.

از ذکر شخصیت های علمی - فرهنگی آن جا هم نباید فراموش کرد.

بله، یکی از دلایل و ضرورت های احیای توس وجود همین شخصیت های علمی، فرهنگی و ادبی است که شاید بتوان گفت حداقل در خراسان شخصیت های توسی منحصر به فردند.

توس چه طور باید احیا شود؟

اولا ما وقتی از احیای توس سخن می گوییم مرادمان بازسازی یک اثر تاریخی عینا و همان گونه که بوده، نیست. چون تخریب یک اثر تاریخی و بازسازی آن هم یک کار اشتباه است و همان خرابه ها خودش سندیت دارد. پس، مراد ما از احیا باید «تثبیت» باشد. یعنی نگذاریم از این مقداری که خراب شده است، خرابتر شود ولی من معتقدم احیای جایی مثل توس باید احیای فرهنگی باشد نه فیزیکی و کالبدی و گر نه تحریف تاریخ است. مثلا بنای فعلی هارونیه آن بنای اصلی نیست و بر اساس تصویر گنبدی که احتمالا سال ۱۳۰۱ تهیه شده و در مطلع الشمس آمده این بنا بازسازی شده است و در بازسازی ضابطه های لازم رعایت نشده است از این رو در ارتباط با توس فقط باید به احیای فرهنگی فکر کرد. من تصور می کنم کسانی که در توس کار می کنند حتی کارگرش باید هنرمند و مورخ باشد و بداند چه می کند. هر کاری در آن جا انجام می شود باید آگاهانه باشد و پیامی از فرهنگ و ادب آن منطقه را منعکس کند. از مجسمه گرفته تا باغ، گل کاری و... .

شما که سال ها در عرصه توس کاوش کرده اید، اولا چرا و از کی این کاوش ها شروع شد و ثانیا چه نتایجی به دست آمد؟

کاوش هایی که به منظور باستان شناسی انجام شده از زمان قاجار شروع شده است که یا به خاطر گنج بوده هم چنان که «رنه دالمانی» آلمانی می گوید: اگر در توس یک روز حفاری کنید خرجتان درمی آید. برخی هم خواسته اند اطلاعاتی را که نسبت تاریخی دارد بررسی کنند گذشته از این ها در دهه ۵۰ بقراط نادری در قسمت شمال هارونیه اقدام به حفاری باستان شناسی کرد که دیوارهای عریض و مستحکمی پیدا شد که با توجه به دیوار بیرون هارونیه حدس می زنند بقایای یک مسجد باشد. در ۱۳۶۳ و ۶۴ هم آقای موسوی نامی کارهای حفاری را انجام داد که کتابی هم با عنوان «توس شهر خفته در تاریخ» را در این رابطه چاپ کرد. اما از ۱۳۷۴ ما می خواستیم یک باز نگری نسبت به توس داشته باشیم البته با بهره گیری از شیوه های کاملا علمی باستان شناسی. در همان سال کاوش ها را آغاز کردیم که در نتیجه این کاوش ها آرامگاه غزالی را پیدا کردیم. ما بر اساس شناختی که از متون و سفرنامه ها به دست آورده بودیم، می توانیم ادعا کنیم که به آرامگاه امام محمد غزالی دست یافته ایم.

در واقع چون سفر رهبر معظم انقلاب سال ۷۵ بود، به نوعی حفاری ها همزمان شده بود با این سفر؟

بله، از سال ۷۵ و به دنبال تشریف فرمایی رهبر انقلاب، یک سری حفاری ها آغاز شد که فصل جدیدی در شناخت توس بود.

در حفاری های سال ۷۵ دو منظور داشتیم اول لایه نگاری توس که بدانیم سکونت از چه زمانی در این منطقه صورت گرفته است و دوم این که خط مسکونی کجاست؟

در واقع از ۷۵ به بعد این حفاری ها آغاز شد و تا ۲ سال پیش هم ادامه یافت. به دنبال این کاوش های باستان شناسی چند نکته روشن شد. اول این که جایی که توس فعلی و طابران قدیم است، بنیادش به قرن دوم و سوم هجری بر می گردد و دوم این که گسترش توس تا زمان ایلخانان مغول زیاد نبوده است و از این زمان به بعد در سطح گسترش یافته است. همچنین به این نکته دست یافتیم که از نظر فرهنگی و هنری پیشرفت داشته است و در همه دوره ها سازه های معماری و یا ظروف در یک حد بالاتر از متوسط ارزیابی شد و اضافه بر همه این ها این که توس مدام در حال تحول بوده است. جالب است که بدانید ما شواهدی داریم که این منطقه از هنر چین هم متاثر بوده است و یا یافته هایی داشتیم که نشان می دهد عناصر فرهنگی و هنری برخی کشورهای همسایه در آن ها وجود دارد. در قرن سوم هجری ما با یک شهر توسی مواجه ایم که دوران نوزادی را سپری می کرده است، یعنی همین طابران. منظور این نیست که شهری بوده و خراب شده است. از طرفی ما در این منطقه محوطه های عظیمی داریم که مربوط به اوایل اسلام است تصور من این است که بر اساس کاوش هایمان که بیش از ۲۰۰ گمانه بود، تا قبل از اواخر قرن دوم لایه تمدنی نداریم.

پس منظور از «ارض توس» که در روایات اسلامی، آمده همین منطقه توس است نه شهری به نام توس ؟

در متون اولیه به خصوص در قرون سوم و چهارم مثل «احسن التقاسیم» توس را به صورت منطقه ای داریم نه شهر. منطقه توس محدوده مشهد و چناران است که ارض توس خوانده می شود. ما شهر توس نداشتیم. زمانی در منطقه توس نوغان مطرح بوده و در زمانی طابران ولی از آن ها به عنوان توس یاد می شد. در همین مسئله هم یک تحریف تاریخ اتفاق افتاده است. به طوری که امام رضا(ع) را در زیر گنبدی دفن کردند که به گنبد هارونیه معروف بود. مامون هم به خاطر این که وانمود کند امام رضا(ع) را دوست دارد امام را در بالای قبر پدرش، دفن کرد. مستشرقین وقتی گنبد هارونیه را در توس دیدند، گفتند این همان گنبد هارونیه است. این تلقی در عوام هم ایجاد شده بود که آن جا زندان هارون است. در این میان عده ای کلاهبردار هم پیدا شدند و مردم را سرکیسه کردند به طوری که در کانال های آن جا عطر می ریختند تا وانمود کنند سادات در آن جا دفن شده اند.

مشخصا از کی با واژه «توس» رو به رو می شویم و یعنی چه؟

ببینید در شاهنامه «توس» هم نام شهر است هم نام شخص یعنی برادر سیاوش و فرزند کیخسرو ولی من از یک زبان شناس شنیدم که می گفت: توس به معنی اسب اصل رها مثل اسبی که در مرغزار رهاست. جز این چیز دیگری نشنیده ام. در اوستا هم اشاره ای شده است که الان حضور ذهن ندارم و برخی گمان می کردند منظور توس است که البته ارتباطی با توس ندارد ولی به طور مشخص از قرن سوم و چهارم ما می توانیم مشخصا از توس یاد کنیم که به یک منطقه اطلاق شد.

ظاهرا شما به عنوان کارشناس در آن سحرگاهی که رهبری از توس دیدن کردند، دعوت شدید؟

بله به عنوان راهنما توضیحاتی به ایشان می دادم.

چقدر طول کشید؟

بیش از یک ساعت.

چه بحث هایی مطرح شد؟

گویا انگیزه آمدن ایشان به توس، همچنان که در آن یادداشت یادآور شده اند، شنیدن اخبار تاسف آوری بود که از وضعیت توس به ایشان رسیده بود. البته در یادداشت اشاره می کنند که «اگرچه در گذشته آن مقبره (مقبره فردوسی) و برخی یادگارهای تاریخی دیگر موجود در آن جا را دیده بودم اما این بار هم به خاطر اهتمام جانب مهم فرهنگی و تاریخی آن و هم به خاطر کارهای خوب آبادانی و زیباسازی که در آن انجام شده است و هم بیشتر به خاطر خبرهای اسف انگیزی که از غارت ذخیره های کم نظیر موجود در این منطقه به من رسیده بود، آن را با دقتی بیشتر و میل و شوری مضاعف نگاه کردم.»

بنابراین در ضمن گشت و گذار با دقت تمام هم آرامگاه را بررسی کردند هم دیگر نقاط را و هم از من و مسئول میراث فرهنگی (آقای خلوصی راد) می پرسیدند. همه این ها هم صحبت های دوطرفه بود و خود ایشان هم مرتب اظهارنظر می کردند.

بحث ها بیشتر حول چه مسائلی بود؟

خیلی پرسش می کردند که چه اقدام خلافی در این منطقه انجام شده است که ما توضیحاتی دادیم. از شخصیت فردوسی چه در برخوردشان در برابر آرامگاه و چه بیاناتی که داشتند کاملا مشخص بود که اهمیت و احترام خاصی برای فردوسی قائلند و در همان یادداشت هم تاکید کرده اند که موفق شده اند از مقبره فردوسی بزرگ و نامدار و شهر تاریخی و پرقصه توس دیدار کنند. این واژه ها در رفتار ایشان و احترام نسبت به فردوسی کاملا نمایان بود. درباره هارونیه هم پرسش هایی ارائه دادند. در هارونیه من گزارشی از کاوش آرامگاه امام محمد غزالی دادم که در رابطه با امام محمد غزالی هم با احترام برخورد کردند و حتی سوالی شد که گفته می شود غزالی نظریه ناصوابی داشته است که ایشان فرمودند غزالی این نکته را در آثار بعدی اصلاح کرده و خدمت کرده است. بعد من گفتم می شود آرامگاه یا نمادی برای او ساخت که موافقت کردند. فاتحه ای هم در آرامگاه مرحوم خدیوی جم که پشت هارونیه است قرائت کردند. در مجموع تاکیدشان بر توجه به توس بود و در تمام مراحل این نکته را گوشزد می کردند.

ظاهرا روز بعد از سفر هم دیداری با مقام معظم رهبری داشتید؟

بله، روز بعد از من، آقای خلوصی و دکتریاحقی دعوت شد و به طور مفصل صحبت کردیم و خیلی صمیمانه مسائل مختلف فرهنگی - ادبی مطرح شد. برایم جالب بود که رهبری خاطراتی از شعر خراسان و روزگاری که در محافل شعری مشهد بودند، بیان کردند. در آن جا دکتریاحقی ضمن گلایه از وضعیت فرهنگی مشهد پیشنهاد کرد یک مرکز فرهنگی تاسیس شود تا سر و سامانی به این وضعیت بدهد که رهبری خیلی استقبال کردند و گفتند حتما باید این کار انجام شود. ما نظرمان این بود که دولتی نباشد و یک نهاد مستقل باشد که تایید کردند و در نهایت قرار شد مرکز خراسان شناسی در زیرمجموعه آستان قدس رضوی تاسیس شود که البته عمرش خیلی به درازا نکشید. بعد از سفر ایشان به توس یک جنب و جوشی در رابطه با احیای توس شروع شد. ستادی در استانداری ایجاد شد. آن روزها دورنمای زیبایی مطرح می شد. قراردادهایی بسته شد و بلافاصله اعتباراتی حواله کردند که همان جاده احداث شد و برخی کارهای عمرانی پس از آن به برکت تشریف فرمایی ایشان بود. من فکر می کنم الان هم به اتکای همین یادداشت خیلی کارها می توان در توس انجام داد، به شرطی که آدم هایی که قرار است کار کنند، اداری فکر نکنند و با عشق و علاقه فعالیت کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد